جمعه

با خودش زمزمه می‎کنه، این دیگه اسمش از یه سوراخ چندبار گزیده شدن نیست. این توی لونه‎ی مار دراز کشیدنه! و به آه سردی سر تکون می‎ده. سر تکون می‎ده. سر تکون می‎ده.