دوشنبه

دست را پیش می‎بری. تا نزدیکی دست‎هاش. تا نازکای مات گره‎دار آبی رگ‎هاش. لرزان و پُرتمنا و به تردید. آن‎چه برجا‎ست، سودای گرماگرم نوازشی‎ست که دیگر نیست. خاکستری سرد و بادبرده. دست را پس می‎کشی. پس می‎کشی..