یکشنبه

دلم می‌خواست؛ همین دیگر! فعلش ماضی‌ست، خودش ماضی‌ست، ادامه ندارد.

یک وقتی هم هست خداحافظی می‌کنی، از خیابان می‌گذری، چند قدم جلوتر اما قلبت فشرده می‌شود میان دنده‌ها، دگرگون و دل‌تنگ پا تند می‌کنی و برمی‌گردی به هوایش. کسی اما آن سوی خیابان نیست دیگر، نبوده انگار...