دوشنبه

از خلال نامه‌ها- دو

با کلمه هیچ بیگانه نیستم. می‌توانم دست به رود کلمات ببرم و ماهی زرینی بیرون بکشم، نه رشته‌های پوسیده‌ی خزه را. می‌توانم به دل ماهی مهیب و سرگردان کلمه چراغی بیفروزم و راه بیابم میان تاریکی‌های نه‌گانه‌ی توبرتو. این ازم ساخته‌ست. بذر کلمه در دست‌هام. مشتی خاک برای این بذر که ببالد، هست؟ گوشه‌ای برای ریشه دواندن چه؟ عزم تجربه‌ای نو دارم و مسیری نو.