یکشنبه

برهنه‎نویسی

بی نوشتن فلجم. ناقصم. دردمندم. خفه‎ام. چرا دریغ کنم از خودم؟ از بیم قضاوت؟ از تیزی خنجرهاشان؟ از دل‎سوزی حقیرشان؟ چرا دریغ کنم از خودم؟ چرا کلمه‎هام پشت پرده‎ای کلفت و کرباسی سایه‎بازی کنند؟ مگر چه از دنیاتان اشغال می‎شود با نوشتنم؟ می‎نویسم که نفس بکشم. پشت کلمه‎ها پناه می‎گیرم. خونی اگر هست از رگ کلمه بیرون بپاشد. زهری اگر هست به رگ کلمه بریزم. فریادی اگر هست، فریادی اگر هست از دهان کلمه هوار شود. خشمی اگر هست، خشمی اگر هست با ناخن کلمه بخراشد. چرا دریغ کنم از خودم وقتی بی نوشتن می‎میرم؟