شنبه

طعم تمبر- سه

طعم تمبر یعنی انتظار. یعنی گردن کشیدن میان جمعیت. یعنی رد انگشت بر شیشه. یعنی مردمک‎های پرپرزن. طعم تمبر یعنی شوق دیدار آشنا. یعنی حلقه‎ی بی‎قرار بازوها بر گردن جانی. یعنی تمنای بوسه‎ای بس دل‎تنگ. طعم تمبر یعنی این سی‎وهشتمین نامه‎ای‎ست که می‎نویسم برات. عددهایی که کم شده‎اند آن بالا. چله‎ای که نشسته‎ام. و نیامده‎ای هنوز. طعم تمبر گرفته لب‎هام و از تو نشانه و اشاره‎ای نیست. ردی، خبری، هیچ. گمانم بود جوشش شوق را دیده‎ای لابه‎لای کلمه‎هام. گمانم بود پیدات می‎کنم لابه‎لای کلمه‎هام. دو نامه‎ی دیگر وقت هست. انگار می‎کنم دو قطار دیگر بیاید و توی مسافرهاش تو هم باشی. دو پرنده‎ی غول‎پیکر آهنی دیگر بنشیند و توی مسافرهاش تو هم باشی. دو کشتی دیگر پهلو بگیرد و شاید.. طعم تمبر یعنی انتظار. یعنی گردن کشیدن میان جمعیت. یعنی مردمک‎های پرپرزن. طعم تمبر گرفته لب‎هام و.. بیا.