جمعه

من بیمار این داستانم. بیمار خواندن این داستانم برای کسی. بیمار خواندن این داستانم برای کسی که پلک‎هاش خواب نرود یکی‎-دوصفحه جلوتر. که سرش را بگذارد بالای زانوهام. که دستم بند نوازش آرام شقیقه‎هاش باشد. وقتی مرتضی آن‎طور قو را کشیده به آغوش و.. قوی مُرده‎ای که مانده روی دست‎هاش و.. بیمار خواندن این داستانم برای کسی که نیست، که نبوده هم. که بپرسد حالا چرا گریه می‎کنی؟ و از گردنم یا بالم بگیرد و بکشد به آغوشش.. امشب اما در خالی خانه خواندم و گذاشتم این‎جا تا دیگران هم بشنوند. که انگار کنم خوانده‎ام. که انگار کنم شنیده، نخوابیده، پرسیده، به آغوش کشیده قوی مُرده را..