پنجشنبه

پلک راستم می‌پرد مدام

یک آخ هم هست که هیچ قرابتی با درد ندارد و بوی معاشقه نمی‌دهد و جنس‌اش حسرت و دریغ نیست. یک آخ هست که مرا از چانه آویخته به قلابِ خ در ارتفاعِ وحشیِ بی‌پیرِ کوه‌های تبت. آی تاب می‌دهدم. آی تاب می‌دهدم...