سه‌شنبه

تو راست می‌گویی. حق با توست. حق داری خشمگین باشی و رو بگردانی به تلخی. او که تمام این سال‌ها نادیده‌ات انگاشت، من بودم. او که دوست داشتن‌ات را لگدمالِ هیچ و پوچ کرد، من بودم. او که با حقیرترین آدم‌ها به تو خیانت کرد، آخ من بودم. او که مدام ته چاه تنهایی نگاه‌ات می‌داشت، من بودم. او که به هر بهانه ازت فاصله می‌گرفت و پس می‌کشید، من بودم. او که همه‌ی این سال‌ها دل‌ات را هزارپاره کرد، من بودم. او که از گفتن دروغ‌های کوچک بی‌مقدار ابایی نداشت، من بودم. او که وقت درد و خون به حال خود رهات کرد، آخ من بودم. او که هیچ باری از زندگی‌ت برنداشت و اعتناش نبود به مرده و زنده‌ات، من بودم. او که بودن با همه را خوش داشت الا تو، من بودم. او که هزاروعده کرد و پای یکی هم نماند، آخ من بودم. تو راست می‌گویی. تو مبرایی! بگذار حق با تو باشد...