یکشنبه

می‎گوید نباید این اندازه بی‎پروا بنویسی. نباید آینه‎دارِ گوشه‎های پنهان زندگی‎ت باشی. می‎گوید نباید این اندازه در معرض و سپرانداخته و دردسترس باشی. این آسیب محض است! می‎گویم من به زودی خواهم مرد و همه چیز تمام خواهد شد. می‎گویم چون میلیون‎ها و میلیون‎ها تن و جانی که تمام شده‎اند و به چاه فراموشی و خاموشی لغزیده‎اند، من هم. دیگر که خاطرش می‎ماند زنی از دل‎تنگی می‎گفته یا نیمه‎های شبی با گریه می‎نشسته به نوشتن؟ به خدا که در حافظه‎ی هیچ‎کسی ثبت نمی‎شود. همه به آن گودال تاریک می‎لغزیم و زمان چون گورسنگی عظیم از خاطرها پنهان‎مان می‎کند.