یکشنبه

لای در ماندگی

آدمِ جزئیات بودن سخت است. گاهی دستی دیگر نیست و این نبودن دیگر هیچ مهم هم نیست حتا. ولی باریکه‌ی سفیدِ زخمِ جوش‌خورده‌ی میان شست و اشاره‌اش را چنانی به یاد داری انگار همین حالا، همین کنار، روی سیاهیِ دایره‌ی فرمان‌ست و شب‌ست و پولکِ یکی‌درمیانِ چراغ‌های بزرگ‌راه روی شیشه.