پشت نرمهی گوش و آویزهی گوشوارهاش استخوانی برجستهست. رشتههای نازکی مو رُستهست. آهسته به سرانگشت دستهی شبق موهاش را کنار بزنید و گرمِ لبها را نزدیک کنید. و ببوسید امتداد سپیدنای را تا گودی گلوگاه و ترقوههاش. وقفه، اتراق. بندبند برجستهی انگشتها. آبی رگها. تا کف کوچک نمدارِ تبکردهی دستهاش. وقفه، اتراق. مکث. نفس. گونه بسایید به شقیقههاش. به مژههاش. به لالهی لطیف گوش چپ. تا چانه و چال لبهاش. وقفه، اتراق. مکث. نفس. نام کوچکش را بخوانید. بگذارید مردمک به مردمک مهرش تکثیر شود. بگذارید آهسته دست را بلغزاند رو فراخ سینهتان. آویخته و رها از کتفها و گردنتان. به آغوش بکشید. پوست منقبض شکم و دندههاش را حس میکنید؟ تماس زانوهای سستشدهاش را چه؟ بخندید. جان بخوانیدش. ببوییدش. به سینه بفشاریدش. بسیار ببوسیدش. و بیشک تا عمق جانتان این زمزمه تکرار خواهد شد که دلتنگاید..