من بیمار این داستانم. بیمار خواندن این داستانم برای کسی. بیمار خواندن این داستانم برای کسی که پلکهاش خواب نرود یکی-دوصفحه جلوتر. که سرش را بگذارد بالای زانوهام. که دستم بند نوازش آرام شقیقههاش باشد. وقتی مرتضی آنطور قو را کشیده به آغوش و.. قوی مُردهای که مانده روی دستهاش و.. بیمار خواندن این داستانم برای کسی که نیست، که نبوده هم. که بپرسد حالا چرا گریه میکنی؟ و از گردنم یا بالم بگیرد و بکشد به آغوشش.. امشب اما در خالی خانه خواندم و گذاشتم اینجا تا دیگران هم بشنوند. که انگار کنم خواندهام. که انگار کنم شنیده، نخوابیده، پرسیده، به آغوش کشیده قوی مُرده را..