روباشف آخرینبار که به زندان افتاده بود بارها کتک خورده بود، ولی دربارهی این روش (شکنجه) فقط شایعاتی شنیده بود. یاد گرفته بود که هر درد جسمانیِ شناختهشدهای قابل تحمل است. اگر کسی پیشاپیش بداند که دقیقا چه بلایی قرار است سرش بیاید، میتواند آن را مانند یک عمل جراحی -مثلا کشیدن دندان- تحمل کند. خبرهای واقعا بد فقط خبرهای ناشناختهاند که به فرد هیچ فرصتی برای پیشبینیِ عکسالعملها و هیچ مقیاسی برای محاسبهی ظرفیت مقاومتش نمیدهد. و از همه بدتر ترس از این بود که آنموقع کاری بکنی یا چیزی بگویی که قابل جبران نباشد.
-ظلمت در نیمروز، آرتور کوستلر، ترجمهی مژده دقیقی-