میگوید نباید این اندازه بیپروا بنویسی. نباید آینهدارِ گوشههای پنهان زندگیت باشی. میگوید نباید این اندازه در معرض و سپرانداخته و دردسترس باشی. این آسیب محض است! میگویم من به زودی خواهم مرد و همه چیز تمام خواهد شد. میگویم چون میلیونها و میلیونها تن و جانی که تمام شدهاند و به چاه فراموشی و خاموشی لغزیدهاند، من هم. دیگر که خاطرش میماند زنی از دلتنگی میگفته یا نیمههای شبی با گریه مینشسته به نوشتن؟ به خدا که در حافظهی هیچکسی ثبت نمیشود. همه به آن گودال تاریک میلغزیم و زمان چون گورسنگی عظیم از خاطرها پنهانمان میکند.