دلم میخواهد مجموعهی "تنواره"ام را تمام کنم. یادداشتهایی پراکنده و بیسامان. بیپروا و عریان از تن. تصویری جزءبهجزء با کلمات بی که نام از اندامی برده باشم. شاید تکههایی را همینجا نوشتم زمانی. از رگههای سفید گل شیپوری میگفتم، شما دست پیش میآوردید برای نوازش پستانهایی کوچک و تحلیل رفته.