دیشب کوله بستم و تکیهاش دادم به تخت. پوتینها در کنار. جورابهای حاشیه گوزنی و شال خاکستری. چندجلد کتاب. دوربین، دفترچهی یادداشت و قلم. کاغذ کرافت و مداد ب-هفت. انجیر خشک کرمانشاه و بطری آب. خیسی موها رها روی بالش. پلکها گرم. امشب آسوده و سرخوش میزنم به جاده.