آن لغت سرخ
پنجشنبه
دلتنگیِ تنانه- یک
همشانهاش بنشینی. هُرم امتداد بازوش را نازکای پیرهنات سربکشد. گنجشک مچالهی دست را جاکنی میان گودی کف دستاش. انگشتها را بلغزانی بین انگشتهاش، یکیدرمیان بند و گرهها هم را بغل بگیرند، محکم...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی