آن لغت سرخ
یکشنبه
همین بس، که شهر قصه جغد نداشت!
من ردِ بارانام، وقتی مستاصل و خسته به طرح آبرنگ شبانه نگاه میکنی، به لکهی سرخ چراغها که شُره کردهاند به شیشه. و ترکهی سیاه برفپاککن
با قژقژی مدام خالیِ خفهی
خیابان را میکوبد به چپ و راست شانهات.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی