آن لغت سرخ
شنبه
که یادم بماند چه اندازه هرزی!
دو و پانزده دقیقهی شب است. باران بند آمده. به پهلوی چپ خوابیدهام. تنفر با هیکل نحس و سنگینش نشسته روی دندههام. هیچ حالم خوش نیست...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی