آن لغت سرخ
جمعه
هیچ نگفت و به دریا ریخت
مردُمکماهی جان،
سیاه و سرخوش و آسوده
در کاسهی چشم دیگری میرقصی،
یا میان اشکهای من غوطه میخوری؟
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی