آن لغت سرخ
پنجشنبه
شما را به خدا سهبار بگویید سراغ. هوم؟ گنگ و دور نمیشود؟ انگار لبجنبانی جماعتیست غریب که خدای موهومشان را به زبانی مُرده میخوانند.
زن از زور دلتنگی در خودش غرق شد. جنازهاش را آب آورد کنارهی همین میدان ونک. یک سنجاق سیاهِ کهنه هم به سرش بود که دلش میخواست تو خریده باشی.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی