آن لغت سرخ
یکشنبه
واقعیت از پشتِ مکثِ کوتاهِ بین دو هجای مستاصل برام دست تکان میداد. از پشتِ ردیفِ کلمههای تکراری و بیرنگ. من گوشم به جملهها و سکوتها بود و چشمم به واقعیتی که آن پشت پوزخند میزد.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی